فاطمه محسنی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

“دلنوشته با پیامبر اکرم (ص)به بهانه رحلت”

10 دی 1392 توسط محسنی

به حرمت حضور فاطمه علیهاالسلام ، آرام، در خانه را می‏کوبی؛
این بار صدای در زدن ملک الموت، آهنگی دیگر دارد.


به میهمانی رسول آمده ‏ای؛ آمده‏ ای تا او را به معراج ابدی ببری.
کمی درنگ کن؛ اینکه با تو سخن می‏گوید،
امین آسمان‏ها و زمین، جبرئیل است.

می‏دانم که برای تو نیز دشوار است تا زیر باران
اشک‏های فاطمه علیهاالسلام ، جان نبی را بستانی.

می‏دانم که تو نیز سر به زیر افکنده‏ای تا چشمانت
هم‏سو با غم چشمان زهرای اطهر علیهاالسلام نباشد؛


اما گویا چاره‏ای نیست و زمان پر کشیدن
محمد صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله فرا رسیده است.

برادرم. ملک الموت! می‏خواهی از کجا آغاز کنی؟
تمامی وجود رسول اللّه‏ در راه حق ذوب شده است،

چشمانش، نور خدا را در معراج دیده،
زبانش با خدا سخن گفته و کلام او بر آن جاری بوده،

قلبش، محل نزول کتاب خدا بوده و پاهایش،
راه‏های آسمانی را بهتر از مسیرهای زمینی پیموده است.

آه چه دشوار است تاب آوردن این لحظه اندوهناک!
آیا می‏دانی بعد از او، با فاطمه عزیزش چه خواهند کرد؟


می‏دانی این در را که تو بی ‏اذن زهرا علیهاالسلام از آن عبور نکردی،
به آتش جهل و کینه خواهند سوزاند

و دستان علی مرتضی علیه السلام را که با دستان رسول صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله ،
انس دیرینه داشت، به بند خواهند کشانید؟

آیا می‏دانی پس از رسول خدا، بر پاره‏ های تن او چه خواهد گذشت؟
می‏دانی که چگونه قامت رعنای فاطمه را به خمیدگی می‏نشانند
و جایگاه بوسه ‏های رسول را به کبودی می‏نمایند؟
کوچه ‏های مدینه، پس از این برای من هم غریب می‏شود
و اهل بیت رسول اکرم صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله از آن هم غریب‏ تر!


نگاه کن که چگونه فاطمه علیهاالسلام با تمام دلتنگی‏ هایش سر به زیر افکنده
تا تو در تلاقی چشم‏هایش، در کارَت درنگ نکنی!

برخیز و جان عزیزترین و مقرب‏ترین بنده خدا را بستان!
روح محمد صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله از ازل، آسمانی بود؛
این چند صباح را هم که بر زمین هبوط کرد، برای هدایت خلق بود و بس!

 

 نظر دهید »

با نمک ها پر طرف دار ترند...

09 دی 1392 توسط محسنی

دخترانی را می شناسم كه صورتی می پوشند!



لاك قرمز می زنند!



ناز می كنند!



عروسك دارند!



لوس می شوند گــآهی



و لبخنـــد می زنند



اینهایی كه می شناسم دخترند!!

ولی



به دخترانه هایشان چوب حراج نزدند!



یاد گرفته اند “همه” لایق دخترانه ها نیستند! (1)



اینهــآ هم دختـرند



با چاشنی چــآدر



و نمك حیــا… (2)


هنوز هم “بانمـك ها” پرطرفـــــــــــدارترند

 نظر دهید »

دختر خانوووووم

09 دی 1392 توسط محسنی

مــرا ✿دخـتر خانـــوم✿ مے نـامــند

غرورے دارم

كـ‌ه براے تنها نبودن ،‌ لـه نمـﮯ شود(1)

احساسـﮯ دارم

كـ‌ه با منطق ِگدایان نمـﮯ سازد

قلبــﮯ دارم

كـ‌ه هنوز تیزے خنجر نامردے را نخوردهـ استـــ

و زیـبایــﮯ هایـﮯ دارم

كـ‌ه حراج چشم هاے بیگانـ‌ه نخواهد شد!


اینگونه است مشق شب های دخترانه من…

 نظر دهید »

حتما بخوانید...

09 دی 1392 توسط محسنی

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفتببخشید آقا!من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟)مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:مرتیکه عوضی،مگه از خودت ناموس نداری…خجالت نمی کشی؟

جوان اما؛خیلی آرام،بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و واکنشی نشان دهد،همان طور مؤدبانه و متین ادامه داد: (خیلی عذر می خوام،فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی بشین،دیدم به خاطر وضع ظاهر خانمتون دارن بدون اجازه نگاه می کنن و لذت می برن،من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم…حالا هم یقمو ول کنین،از خیرش گذشتم!) مرد خشکش زد…
همان طور که یقه جوان را گرفته بود،آب دهانش را قورت داد و زیرچشمی زنش را برانداز کرد.

 نظر دهید »

یا منتقم

09 دی 1392 توسط محسنی

مظلوم دیروز …… غریب امروز



یک روز به انتقام هفتاد و دو شمس

با سیصد و سیزده قمر می آید …

 نظر دهید »

چادر زهرایی من

09 دی 1392 توسط محسنی

بــه چــادرت میخنــدنــد…



بــه تــاج بنـــدگـــی ات طعنـــه میـــزننـــد…



مبـــادا دلســـرد شـــوی بـانـــو…



هیـــزمــــ بــرای آتــــش غـــُربــت زهــــرا(س)نبـــاش…



کــه ایـــن روزهـــا فـــاطمــه(س) خیلــــی غـــریــــب اســـت…



الســـلامــــ عـلیــک یــافــاطمـــة الـــزهـــرا(س)


 نظر دهید »

لعنت بر ما

09 دی 1392 توسط محسنی

داشتم زیارت عاشورا میخوندم.تا رسیدم به لعن الله…. یهو تنم لرزید. اگه این لعن الله… شامل حال منم بشه چی؟ از خودم پرسیدم: توکه این همه داری لشکریان یزید رو لعنت میکنی اگه خودت تو زمان امام حسین زندگی میکردی چیکار میکردی؟

 نظر دهید »

حجاب

09 دی 1392 توسط محسنی

حجاب فقط یه پوشش در میان انواع پوشش ها نیست

حجاب فقط یه سلیقه در میان سلیقه ها نیست

حجاب فقط یه مرام شخصی در میان مرام ها نیست

حجاب فقط جلوگیرنده ی نگاه ها و پیشنهاد های انسان های دنباله روی شهوت نیست

***حجاب یعنی ترجیح دادن خدا برتمامی نظرها و نگاه ها و سلیقه های غیرخدا**

حجاب یعنی ارزش دادن به تلاش های زهرا(س)

حجاب یعنی فهمیدن علت مظلومیت های زهرا(س)

حجاب یعنی کنار زدن تمام فایده های بی حجابی به خاطر خدا و خود

حجاب یعنی می دانم که صلاحم در حجاب است چون خدا صلاحم را اینگونه می داند

 نظر دهید »

منتظرهات بمیـــــرند ، میایی آقا ؟

09 دی 1392 توسط محسنی

نکند منتظر مردن مایی ،آقا؟
منتظرهات بمیـــــرند ، میایی آقا ؟

زلـف شـب را به سراپـای سحـر می ریــزم

تا خود صبح به راه تو قمر میریزم

ساحل چشم من از شوق به دریا زده است!

چشم بسته به سرش،موج تماشا زده است!

جمعه را سرمه کشیدیم ، مگر برگردی!

با همان سیصد و فرسنگ نفر برگردی!

زندگی نیست ،ممات است تو را کم دارد!

دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد!

منتی بر سر ما هم بگذاری ، بد نیست!

آه ،کم چشم به راهم بگذاری ،بد نیست!

نکند منتظر مردن مایی ،آقا؟

منتظرهات بمیـــــرند ، میایی آقا ؟

 نظر دهید »

اینجا....بین الحرمین!

09 دی 1392 توسط محسنی

اینجا بیــــــن الحرمیـــــن است…


هــوایش هوایــــــی دیگــــــر است…


خاکش جنس دیگـــــــــری دارد…


اینجا کوی دلـــــــدادگان و عاشقـــــــــان الله ست…


اینجـــــــا دوراهــــــی بین الحرمیـــــــن است…


و مگر می توانــــــی بــ ه سادگــــــــی انتخاب کنی…


همیــــــن کــ ه رسیــــــدی پای دلـــــت می لرزد…


اینجا چنددقیقـــ ه ای بغــــــــض می کنی و می نشینی…


تویـــــی و حسیــــــن و ابوالفضـــــــل…


می دانم بـــــــــاورش سخت است…

وزیر لــــــب زمزمــــ ه می کنی:

سِــــرِّ عاشـــــــق شدنم لُطفِـــــ طبیبانــــه ی تــوست …

وَر نـــه عشـــــــق ِ تــــــو کُجــا ؛ این دلِــــــ بیمـــار کُجـــا …


اما لذت ببر از این بغـــــــض.. ازاین آشفتگــــــــی…


اصلا مدتی سر آن دوراهی بنشین و هـــــــــوایش را استشمــــــــام کن…


برگردی دلــــــــــت حسابی تنگـــــِ اینجا می شود…

راستی بــ ه من عاصــــــــی بگو چطور بندگـــــــــی کرده ای که مهمانــــت کرده است؟؟؟

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 24
  • ...
  • 25
  • 26
  • 27
  • ...
  • 28
  • ...
  • 29
  • 30
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

فاطمه محسنی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • درد و دل

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس