کاش........
17 دی 1392 توسط محسنی
کاش آسمان حرف کویر را می فهمید و اشک خود را نثار گونه های خشک او می کرد
کاش واژۀ حقیقت آنقدر با لبها صمیمی بود که برای بیان کردنش به شهامت نیازی نبود
کاش دلها آنقدر خالص بودند که دعاها قبل از پایین آمدن دستها مستجاب می شد
کاش شمع حقیقت محبت را در تقلای بال و پر پروانه می دید و او را باور می کرد
کاش مهتاب با کوچه های باریک شب آشناتر بود
کاش بهار آنقدر مهربان بود که باغ را بدست خزان نمی سپرد
کاش فریادها آنقدر بی صدا بودند که حرمت سکوت را نمی شکست
کاش در قاموس غصه ها شکوه لبخند در معنی داغ اشک گم نمی شد و بالاخره
کاش کاش…………………